|
بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الأمر و العصر عج
1. تا آنجا که یادم مانده است لُبّ کتاب «انسان کامل» استاد شهید مطری این است که انسان وقتی در مسیر صحیح تکامل قرار دارد که در همه ابعاد، آن هم به صورت هماهنگ، رشد داشته باشد. و تا آنجا که بنده فهمیده ام، قاعدتاً برای این رشد هماهنگ همه بعدی، باید برای همه ابعاد برنامه داشت.
2. برنامه برای رشد خیلی اوقات عملی نمی شود. گاهی به دلیل وسواس زیاده از حد در این که برنامه چه باشد! نتیجه اش می شود ماندن در حالتی که به آن می گوییم برنامه ریزی(!!)، و شروع نکردن خیلی از امور که بایدشان برایمان تقریباً مسجّل است، مثل انس با قرآن، تفقه در دین، توسل و مناجات، ورزش و سلامت جسم و... حتی همین اصلاح الگوی مصرف، یا جهاد اقتصادی، حال این میان بماند خیلی واجبات حتی فردی!! روایتی دیدم که هرچقدر کاری که می خواهیم انجامش دهیم خیرتر باشد، وسوسه ای که شیطان برای آنکه ما را از آن برحذر دارد بیشتر است! باورکنید یا نکنید، این امور جا برای معطلی ندارد و شروع کردنش برنامه عجیب و غریبی نمی خواهد! خیلی ساده می شود شروعش کرد و کم کم تقویت و اصلاحش کرد. اصل خودِ انجامش است و اثر گذاری عمیق دارد. این ها یک طرف، اما گاهی هم مشکل اصلی بر می گردد به بخش عمل کردن به برنامه! مشکل کم همتی و نیمه کاره گذاشتن و ادامه ندادن!
3. انسان باید نعمات الهی و فرصت ها و امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته را به خود یادآوری کند و شاکر باشد، و یکی از ابعاد شکر استفاده حداکثری کردن از آنها در جهت رشد است. دوران دانشجویی در صنعتی اصفهان نعمات بسیاری داشت؛ اما برای من بزرگترینش، بودن میان دوستانی بود که هم راه بودند، و با آن ها می شد خیلی کارها انجام داد. خیلی کارها که اگر به تنهایی دنبالش می رفتم، حسّ و حالش نبود و نهایتش نیمه کاره می ماند؛ امّا فضای رشد دسته جمعی باعث می شد فضا برای انجام آن امور مهیا شود و به آن ها سوق پیدا کنیم. مثالش می شود هیئت و ایجاد فضای توسل و مناجات. یک برنامه جمعی با تعدادی از دوستان که البته گسترش هم یافته و تبدیل به یک فضای مناسب شده که راحت بتوانی در راه ات، با آن همراه شوی و رشد کنی.
4. بودن با دوستان هم راه، فرصتی است بسیار قابل استفاده و کمک کننده؛ البته اگر خوب هدایت شود! بارها برایم پیش آمده است که خواستم سحرخیز باشم. صبح زود بیدار شده ام و پی انجام کاری رفته ام؛ ولی فضای خواب اتاق و دوستان بر من غلبه کرد. اینجاست که هدایت شدن همین بودن با دوستان معنا می شود. اگر برای برنامه هایمان بین این همه دوستانی که در اطرافمان هستند افراد مشتاق دیگری را پیدا کنیم، این برنامه های جمعی خیلی بهتر می تواند پیش مان ببرد. لازم هم نیست همه این جمع ها ترکیبی مشابه داشته باشد! بگردیم و برای رشد هر یک از ابعادمان جمع و برنامه هایی را پیدا یا ایجاد کنیم. صرف اینکه بچه های اتاق پایه نیستند، دلیل برای بیشتر جستجو نکردن نمی شود، و دلیل کافی نمی شود که بتوانیم در آینده به خودمان پاسخگو باشیم، چه رسد به روز جزا که از فرصت عمر و جوانی مان خواهند پرسید. و باور کنید خیلی برنامه های متوسط جمعی از برنامه های ایده آل تک نفره برکت و تأثیر بیشتری دارد. برنامه های جمعی، جدّاً به حکم ید ا.. مع الجماعه نتیجه ای بسیار متفاوت دارند.
5. این فضای جمعی می تواند در هر جایی که چند نفر باشد، ممکن شود؛ ولی در فضای جامعه و زندگی و درگیری معاش و ... واقعاً هم یافتن دوستانی اینقدر خوب سخت تر است، و هم به علت دور شدن از هم، فرصت با هم بودن خیلی کمتر، و هم دسترسی به امکانات از کوه و جنگل و امام زاده و گلزار شهدا و چنین مسجدی و چنین هیئتی و فضای مطالعه درسی و فضای بحث فکری و ...
پی نوشت:
1. این متن را که آقا هادی کاویانی ازم خواسته بودند را لحظه آخری نیمه نصفه نوشتم برای نشریه داخلی دکون.
2. تا اواخر تابستان 1389 کم و بیش نامم دانشجو بود. این چند ماه را به تجربه کردن زندگی و برنامه ها و ... گذراندم، که جای خودش خیلی حرف گفته نشده دارد. و حالا عازم سفر برای دوره آموزشی خدمت مقدس سربازی نظام ارزشمند جمهوری اسلامی، پادگان شهید بیگلری مشگین شهر (اردبیل) زیر مجموعه نیروی انتظامی، هستم. این روزهای آخر، در ایام فاطمیه را صنعتی اصفهان بودم، با دوستان، و این لحظات آخر خداحافظی و حلالیت طلبیدن ها(!) (شاید بعضی بچه ها را دیگر در دانشگاه نبینم و فارغ التحصیل شوند و ما هم یک گوشه خدای ناکرده تلف شویم). شکر خدا که روزهای آخر قبل از این سفر، زیر گنبد مسجد حضرت زهرا(س) و در ایام فاطمیه گذشت. دیگر قبل از اعزام فرصت نیست که بابل بروم. از همین اصفهان می روم تهران و از آنجا یکسره اردبیل. شبِ رفتن از اصفهان هم آقا مهدی رزاقی منش قرآن گرفت و از زیرش ردمان کرد (به جای مادرم). این هم خودش هجرتیست، و هجرت مقدمه جهاد؛ ان شاء الله این هجرت معطر شود به محتوای این فرموده ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله : أفضَلُ الهِجرَةِ أنْ تَهجُرَ ما کَرِهَ اللَّهُ.
البته این هم سفر و دوره ایست که می گذرد و تمام می شود و بعدش ادامه زندگی؛ ولی حلال کنید.
اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج
یا علی